آنشب که چمدان های نیم بسته ی من
در کنار جاده،
زیر عریانی ماه خیس می شدند
باران می بارید
چمدان ها را باز کردم
تا دستمالی برای اشک هایم پیدا کنم
اما نشد
به همه چیز فکر کرده بودم،
بجز نیامدنت...
ترنم های یک زن...
برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 103