آتشی که تویی

ساخت وبلاگ

دست هایم را

برای تمام آرزوهایم

بسوی تو دراز کردم

اما گویا من خواب بودم،

و تو یک رویا...

دست هایم را

می خواستم با تو یکی کنم

به سوی من اما

تنها انگشت اشاره ی تو بود

و یک تهدید:

اگر دستهایت را بگیرم،

می سوزی!

نمی دانستی که سالهاست

در مردمک چشمانت

خاکستر شده ام.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۲ساعت 15:11&nbsp توسط نسرین  | 

ترنم های یک زن...
ما را در سایت ترنم های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 35 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 0:30