ترنم های یک زن

متن مرتبط با «هفت خان عشق» در سایت ترنم های یک زن نوشته شده است

وقتی که یاس خانه آبی شد

  • باران می بارد، پنجره ها را باز می کنم و دیوار حیاط را که با یاس ها پوشیده شده اند تماشا می کنم... یاد مادرم می افتم که هر روز صبح به سراغ درخت می رفت تا قبل از خورشید به یاس ها سلام کند... یادش بخیر با همان چادر نماز گلدار و آن جانماز سفید که همیشه پر گل بود تا زمانی که او رفت و درخت یاس خانه آبی شد...       نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 15:27 توسط نسرین| ,وقتی,یاس,خانه,آبی ...ادامه مطلب

  • هفت خوان عشق

  •     میان کوچه باغی ام که مدام صدای تو می آید روی سنگفرش کوچه ی اول که گفته بودی: این کوچه هفت پیچ و خم دارد.    دیوارهای کوچه کوتاه اند و از سر آنها  خوشه های انگور تا شراب شدن راه درازی دارند، مثل من و تو!   گفتم ات ای کاش این کوچه بن بست باشد گفتی نباید! و ندانستی راه در رو ندارد این کوی   هم تو می دانی و هم من که عجب نیست اگر "هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم"   ,هفت خوان عشق,هفت خان عشق ...ادامه مطلب

  • مرده باد عشق

  •   شکستم،  ساکت و سنگین. شکستم، در بهت یک خداحافظی!  و خودم را دیدم که چون یک قوری چینی نقش و نگارم خورد شد...   سال ها گذشت خودم را تکه تکه بند زدم قلبم را دوباره زنده کردم اما مدام،  جای بند بند این وصال دهن کجی می کند...    که هرگز قبای عشق اندازه ی تن ام نبود!  ... هرگز قبای عشق اندازه ی تن ام نبود!  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها