تفنگ وقتی بد نبودکه دو انگشت چسبیده ی برادرم بودو صدای گلوله از دهانش شلیک می شد: کی یووو…دشمن به زمین می افتاددوست بر سر دو انگشتش فوت می کرد: پوففف.دوست و دشمن،دست بر گردن هم راهی یک سفره می شدندو جنگ تمام می شد. + نوشته شده در شنبه هشتم مهر ۱۴۰۲ساعت 14:19  توسط نسرین | بخوانید, ...ادامه مطلب